وبلاگ :
remeMber me
يادداشت :
fiX poSt
نظرات :
15
خصوصي ،
108
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
ati
همه چيز از يه بطري بازي شروع شد ؛كمي بعد از نيمه شب ،روي يك ميز شش نفره همه مست و خراب ...!!بطري چرخيد ، چرخيد و چرخيد ......
همه چشمها به چرخشش بود ...
... حركتش كم شدكم تر و كم تر ...!!تا بالاخره ايستاد !
سرش به طرف من بود
به هر حال من بايد اطاعت مي كردم
با چشم مسير سر تا انتهاي بطري رو طي كردم !
آخرش رسيد به اون ...نگاهم كرد و خنديد !بلند بلند مي خنديد !
دليل خنده هاش رو نمي فهميدم
تا اينكه ساكت شد
و خيره به من !
به لباش چشم دوخته بودم
منتظر اينكه بگه رو دستات راه برو
يا صورتت رو با سس بشور ...يا يه چيزي مثل همينا ...!!
كه يهو كوبيد روي ميز
و ابرو هاشو تو هم كرد ...!!گفت : حكم ؛... عاشقم شو ...!!و من بايد عمل مي كردم اين قانون بازي بود ...!!